
0:00
1:05:13
غزل نمره ۴۱۳
مفعول و فاعلات و مفاعیل و فاعلن
خط عذار يار که بگرفت ماه از او
خوش حلقهایست ليک به در نيست راه از او
ابروی دوست گوشهی محراب دولت است
آنجا بسای چهره و حاجت بخواه از او
ای جرعهنوش مجلس جم سينه پاک دار
کآيينهایست جام جهانبين که آه از او
کردار اهل صومعهام کرد میپرست
اين دود بين که نامهی من شد سياه از او
سلطان غم هر آنچه تواند بگو بکن
من بُردهام به بادهفروشان پناه از او
ساقی چراغ می به ره آفتاب دار
گو برفروز مشعلهی صبحگاه از او
آبی به روزنامهی اعمال ما فشان
بتوان مگر سترد حروف گناه از او
حافظ که راه مجلس عشاق ساز کرد
خالی مباد عرصهی اين بزمگاه از او
آيا در اين خيال که دارد گداي شهر
روزی بود که ياد کند پادشاه از او؟
Support this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations
Weitere Episoden von „رواق / Ravaq“



Verpasse keine Episode von “رواق / Ravaq” und abonniere ihn in der kostenlosen GetPodcast App.







