
0:00
1:13:56
غزل نمره ۴۱۰
فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلان
ای قبای پادشاهی راست بر بالای تو
زينت تاج و نگين از گوهر والای تو
آفتاب فتح را هر دم طلوعی میدهد
از کلاه خسروی رخسار مهسيمای تو
جلوهگاه طاير اقبال باشد هر کجا
سايه اندازد همای چترگردونسای تو
از رسوم شرع و حکمت با هزاران اختلاف
نکتهای هرگز نشد فوت از دل دانای تو
آب حيوانش ز منقار بلاغت میچکد
طوطی خوشلهجه يعنی کلک شکرخای تو
گر چه خورشيد فلک چشم و چراغ عالم است
روشناییبخش چشم اوست خاک پای تو
آنچه اسکندر طلب کرد و ندادش روزگار
جرعهای بود از زلال جام جانافزای تو
عرض حاجت در حريم حضرتت محتاج نيست
راز کس مخفی نماند با فروغ رای تو
خسروا پيرانهسر حافظ جوانی میکند
بر اميد عفو جانبخش گنهفرسای تو
Support this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations
Weitere Episoden von „رواق / Ravaq“



Verpasse keine Episode von “رواق / Ravaq” und abonniere ihn in der kostenlosen GetPodcast App.







