
غزل نمره ۳۲۱
مفعول و فاعلات و مفاعیل و فاعلان
هر چند/ پير و خسته/دل و ناتـ/وان شدم
هر گه که ياد روی تو کردم جوان شدم
شکر خدا که هر چه طلب کردم از خدای
بر منتهای همت خود کامران شدم
در شاهراه دولت سرمد به تخت بخت
با جام می به کام دل دوستان شدم
ای گلبن جوان بر دولت بخور که من
در سايهی تو بلبل باغ (جنان) جهان شدم
اول ز تحت و فوق (حرف و صوت) وجودم خبر نبود
در مکتب غم تو چنين نکتهدان شدم
زآن روز بر دلم در معنی گشوده شد
کز ساکنان درگه پير مغان شدم
از آن زمان که فتنهی چشمت به من رسيد
ايمن ز شر فتنه آخرزمان شدم
قسمت حوالتم به خرابات میکند
هر چند (چندان) که اين چنين شدم و آن چنان شدم
من پير سالوماه نيم يار بیوفاست
بر من چو عمر میگذرد پير از آن شدم
دوشم نويد داد عنايت که حافظا
بازآ که من به عفو گناهت ضمان شدم
Support this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations
Altri episodi di "رواق / Ravaq"
Non perdere nemmeno un episodio di “رواق / Ravaq”. Iscriviti all'app gratuita GetPodcast.