رواق / Ravaq podcast

دوش بيماری چشم تو ببرد از دستم ۳۱۴

0:00
59:04
Manda indietro di 15 secondi
Manda avanti di 15 secondi

«««««🍷می‌بهـا»»»»»

غزل نمره ۳۱۴

فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن


دوش بيماری چشم تو ببرد از دستم

ليکن (گرچه) از لطف لبت صورت جان می‌بستم


عشق من با (لب شیرین) خط مشکين تو امروزی نيست

ديرگاه‌ی* است کز اين جام هلالی مستم


از ثبات خودم اين نکته خوش آمد که به جور

در (بر) سر کوی تو از پای طلب ننشستم


صنمی لشکريم غارت دل کرد و برفت

آه اگر عاطفت شاه نگيرد دستم


عافيت چشم مدار از من ميخانه‌نشين

که دم از خدمت (صحبت) رندان زده‌ام تا هستم


در ره عشق از آن سوی فنا صد خطر است

تا نگویی که چو عمرم به سر آمد رستم


بعد از اينم چه غم از تير کج‌انداز حسود

(بعد از اینم چه غم از ناوک آزار حسود)

چون (که) به محبوب کمان‌ابروی خود پيوستم


بوسه بر درج عقيق تو حلال است مرا

که به افسوس و جفا مُهر وفا نشکستم


رتبت دانش حافظ به فلک برشده بود

کرد غمخواری شمشاد بلندت پستم



Support this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations

Altri episodi di "رواق / Ravaq"