
«««««🍷میبهـا»»»»»
غزل نمره ۳۱۶
فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن
زلف بر باد مده تا ندهی بر بادم
ناز بنياد مکن تا نکنی بنيادم
می مخور با دگران تا نخورم خون جگر
سر مکش تا نکشد سر به فلک فريادم
زلف را حلقه مکن تا نکنی دربندم
طره را تاب مده تا ندهی بر بادم
يار بيگانه مشو تا نبری از خويشم
غم اغيار مخور تا نکنی ناشادم*
رخ برافروز که فارغ کنی از برگ گلم
قد برافراز که از سرو کنی آزادم
شمع هر جمع مشو ور نه بسوزی ما را
ياد هر قوم مکن تا نروی از يادم
شهرهی شهر مشو تا ننهم سر در کوه
شور شيرين منما تا نکنی فرهادم
رحم کن بر من مسکين و به فريادم رس
تا به خاک در آصف نرسد فريادم*
حافظ از جور تو حاشا که بگرداند روی
من از آن روز که دربند توام آزادم
(چون فلک جور مکن تا نکشی حافظ را
رام شو تا بدهد طالع فرخ دادم)
Support this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations
Weitere Episoden von „رواق / Ravaq“
Verpasse keine Episode von “رواق / Ravaq” und abonniere ihn in der kostenlosen GetPodcast App.