
0:00
57:58
غزل نمره ۳۲۳
مفاعیلن مفاعیلن مفاعیل
ز دست کوته خود زير بارم
که از بالابلندان شرمسارم
مگر زنجيرمویی گيردم دست
وگر نه سر به شيدایی برآرم
ز چشم من بپرس اوضاع گردون
که شب تا روز اختر میشمارم
بدين شکرانه میبوسم لب جام
که کرد آگه ز راز روزگارم
اگر گفتم دعای میفروشان
چه باشد؟ حق (شکر) نعمت میگزارم
من از بازوی خود دارم بسی شکر
که زور مردمآزاری ندارم
(تو از خاکم نخواهی برگرفتن
به جای اشک اگر گوهر ببارم
مکن عیبم به خون خوردن در این دشت
که کارآموز آهوی تتارم
مرا تا جرعهای در جام عشق است
غم مستی و هشیاری ندارم)
سری دارم چو حافظ مست ليکن
به لطف آن سری اميدوارم
Support this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations
Weitere Episoden von „رواق / Ravaq“
Verpasse keine Episode von “رواق / Ravaq” und abonniere ihn in der kostenlosen GetPodcast App.