رواق / Ravaq podcast

جوزا سحر نهاد حمایل برابرم ۳۲۹

0:00
1:04:38
15 Sekunden vorwärts
15 Sekunden vorwärts

«««««🍷می‌بهـا»»»»»

غزل نمره ۳۲۹

مفعول و فاعلات و مفاعیل و فاعلان


جوزا سـ/حر نهاد/ حمايل بـ/رابرم

يعنی غلام شاهم و سوگند می‌خورم

ساقی بيا که از مدد بخت کارساز

کامی که خواستم ز خدا شد ميسرم

جامی بده که باز به شادی روی شاه

پيرانه‌سر هوای جوانی‌ست در سرم

راهم مزن به وصف زلال خضر که من

از جام شاه جرعه‌کش حوض کوثرم

شاها اگر به عرش رسانم سرير فضل

مملوک اين جنابم و مسکين اين درم

من جرعه‌نوش بزم تو بودم هزار سال

کی ترک آبخورد کند طبع خوگرم

ور باورت نمی‌شود از بنده اين حديث

از گفته‌ی کمال دليلی بياورم

گر برکنم دل از تو و بردارم از تو مهر

آن مهر بر که افکنم آن دل کجا برم؟

منصور بن مظفر غازی‌ست حرز من

وز اين خجسته نام بر اعدا مظفرم

عهد الست من همه با عشق شاه بود

وز شاهراه عمر بدين عهد بگذرم

گردون چو کرد نظم ثريا به نام شاه

من نظم دُر چرا نکنم از که کمترم؟

شاهين‌صفت چو طعمه چشيدم ز دست شاه

کی باشد التفات به صيد کبوترم

ای شاه شيرگير چه گردد اگر شود

در سايه‌ی تو ملک فراغت مقررم؟

شعرم به يمن مدح تو صد ملک دل گشاد

گویی که تيغ توست زبان سخنورم

بر گلشنی اگر بگذشتم چو باد صبح

نی عشق سرو بود و نه شوق صنوبرم

بوی تو می‌شنيدم و بر ياد روی تو

دادند ساقيان طرب يک دو ساغرم

مستي به باده‌ی عنبی وضع بنده نيست

من سالخورده‌رند خرابات‌پرورم

با سير اختر و فلکم داوری بسی‌ست

انصاف شاه باد در اين قصه داورم

شکر خدا که باز در اين اوج بارگاه

طاووس عرش می‌شنود صيت شهپرم

نامم ز کارنامه‌ی عشاق محو باد

گر جز محبت تو بود شغل ديگرم

شبل‌الاسد به صيد دلم حمله کرد و من

گر لاغرم وگرنه شکار غضنفرم

ای عاشقان روی تو از ذره بيشتر

من کی رسم به وصل تو کز ذره کمترم

بنما به من که منکر حسن رخ تو کيست

تا ديده‌اش به گزلک غيرت برآورم

بر من فتاده سايه‌ی خورشيد سلطنت

و اکنون فراغت است ز خورشيد خاورم

مقصود از اين معامله بازار تیز نیست

نی جلوه می‌فروشم و نی عشوه می‌خرم



Support this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations

Weitere Episoden von „رواق / Ravaq“