اپیزود پنجاه و دوم: قحطی در سامره
26 یک روز که پادشاه اسرائیل بر حصار شهر قدم می زد، زنی فریادی برآورد: «ای سرورم پادشاه، به دادم برس!»
27 پادشاه جواب داد: «اگر خداوند به داد تو نرسد، از من چه کاری ساخته است؟ از کدام خرمنگاه و چرخشت می توانم چیزی به تو بدهم؟ 28 بگو چه شده است.»
آن زن به زنی که در کنارش ایستاده بود اشاره کرد و گفت: «این زن پیشنهاد کرد یک روز پسر مرا بخوریم و روز بعد پسر او را. 29 پس پسر مرا پختیم و خوردیم. اما روز بعد که به او گفتم پسرت را بکش تا بخوریم، پسرش را پنهان کرد.»
30 پادشاه وقتی این را شنید از شدت ناراحتی لباس خود را پاره کرد، و مردمی که نزدیک حصار بودند دیدند که پادشاه زیر لباس خود پلاس پوشیده است. 31 پادشاه گفت: «خدا مرا نابود کند اگر همین امروز سر الیشع را از تن جدا نکنم.»
منبع اپیزود: دوم پادشاهان باب 6 و 7 و 8
توضیح: متن هر اپیزود بر اساس نسخه ترجمه تفسیری کتاب مقدس است و اصل متون در کانال تلگرام موجود است. در خوانش پادکست ها بدون تغییر روان سازی شده است.
#کتاب_مقدس #پادکست #داستان #داستانهای_مقدس #کتاب_صوتی #داستان_صوتی #دوم_پادشاهان
Weitere Episoden von „داستانهای مقدس“
Verpasse keine Episode von “داستانهای مقدس” und abonniere ihn in der kostenlosen GetPodcast App.