رواق / Ravaq podcast

سرم خوش است و به بانگ بلند می‌گویم ۳۸۹

0:00
1:11:25
15 Sekunden vorwärts
15 Sekunden vorwärts

«««««🍷می‌بهـا»»»»»

غزل نمره ۳۷۹

مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن


سرم خوش است و به بانگ بلند می‌گويم

که من نسيم حيات از پياله می‌جويم

عبوس زهد به وجه خمار ننشيند

مريد حلقه‌ی دردی‌کشان خوش‌خويم

شدم فسانه به سرگشتگی که ابروی دوست

کشيد در خم چوگان خويش چون گويم

گرم نه پير مغان در به روی بگشايد

کدام در بزنم چاره از کجا جويم؟

مکن در اين چمنم سرزنش به خودرویی

چنان که پرورشم می‌دهند می‌رويم

تو خانقاه و خرابات در ميانه مبين

خدا گواست که هر جا که هست با اويم

غبار راهِ طلب کيميای بهروزی‌ست

غلام دولت آن خاک عنبرين بويم

ز شوق نرگس مست بلندبالایی

چو لاله با قدح افتاده بر لب جويم


نصیحتم چه کنی ناصحا چو می‌دانی

که من نه معتقد مرد عافیت‌جویم

بيار می که به فتوای حافظ از دل پاک

غبار زرق به فيض قدح فروشويم



Support this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations

Weitere Episoden von „رواق / Ravaq“