
0:00
1:03:08
غزل نمره ۳۷۲
مفعول و فاعلات و مفاعیل و فاعلان
بگذار تا ز شارع ميخانه بگذريم
کز بهر جرعهای همه محتاج آن دريم
روز نخست چون دم رندی زديم و عشق
شرط آن بود که جز ره آن شيوه نسپريم
جایی که تخت و مسند جم میرود به باد
گر غم خوريم خوش نبود به که می خوريم
تا بو که دست در کمر او توان زدن
در خون دل نشسته چو ياقوت احمريم
واعظ مکن نصيحت شوريدگان که ما
با خاک کوی دوست به فردوس ننگريم
چون صوفيان به حالت و رقصند مقتدا
ما نيز هم به شعبده دستی برآوريم
از جرعهی تو خاک زمين در و لعل يافت
بيچاره ما که پيش تو از خاک کمتريم
حافظ چو ره به کنگرهی کاخ وصل نيست
با خاک آستانهی اين در به سر بريم
Support this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations
Weitere Episoden von „رواق / Ravaq“
Verpasse keine Episode von “رواق / Ravaq” und abonniere ihn in der kostenlosen GetPodcast App.