
غزل نمره ۴۰۰
مفعول و فاعلات و مفاعیل و فاعلن
بالابلند عشوهگر نقشباز من
کوتاه کرد قصه زهد دراز من
ديدی دلا که آخر پيری و زهد و علم
با من چه کرد ديده معشوقهباز من؟
میترسم از خرابی ايمان که میبرد
محراب ابروی تو حضور نماز من
گفتم به دلق زرق بپوشم نشان عشق
غماز بود اشک و عيان کرد راز من
مست است يار و ياد حريفان نمیکند
ذکرش به خير ساقی مسکيننواز من
يا رب کی آن صبا بوزد کز نسيم آن
گردد شمامهی کرمش کارساز من
نقشی بر آب میزنم از گريه حاليا
تا کی شود قرين حقيقت مجاز من
بر خود چو شمع خندهزنان گريه میکنم
تا با تو سنگدل چه کند سوز و ساز من
زاهد چو از نماز تو کاری نمیرود
هم مستی شبانه و راز و نياز من
حافظ ز گريه سوخت بگو حالش ای صبا
با شاه دوستپرور دشمنگداز من
Support this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations
Weitere Episoden von „رواق / Ravaq“
Verpasse keine Episode von “رواق / Ravaq” und abonniere ihn in der kostenlosen GetPodcast App.