0:00
1:01:29
غزل نمره ۱۸۸
مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن
مرا به رندی و عشق آن فضول عيب کند
که اعتراض بر اسرار علم غيب کند
کمال (صدق) سر محبت ببين نه نقص گناه
که هر که بیهنر افتد نظر به عيب کند
ز عطر حور بهشت آن (زمان) نفس برآيد بوی
که خاک ميکدهی ما عبير جيب کند
چنان (بزد) زند ره اسلام غمزه ساقی
که اجتناب ز صهبا مگر صهيب کند
کليد گنج سعادت قبول اهل دل است
مباد (کس) آن که در اين نکته شک و ريب کند
شبان وادی ايمن گهی رسد به مراد
که چند سال به جان خدمت شعيب کند
ز ديده خون بچکاند فسانهی حافظ
چو ياد وقت و زمان شباب و شيب کند
(چو یاد عهد شباب و زمان شیب کند)
Support this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations
Advertising Inquiries: https://redcircle.com/brands
Privacy & Opt-Out: https://redcircle.com/privacy
More episodes from "رواق / Ravaq"
Don't miss an episode of “رواق / Ravaq” and subscribe to it in the GetPodcast app.