رواق / Ravaq podcast

آن کیست کز روی کرم با ما وفاداری کند ۱۹۱

0:00
1:13:03
Rewind 15 seconds
Fast Forward 15 seconds

«««««🍷می‌بهـا»»»»»

غزل نمره ۱۹۱

مستفعلن مستفعلن مستفعلن مستفعلن


آن کيست کز روی کرم با ما وفاداری کند

بر جای بدکاری چو من يک دم نکوکاری کند


اول به بانگ نای و نی آرد به دل پيغام وی

وانگه به يک پيمانه می با من وفاداری کند


دلبر که جان فرسود از او کام دلم نگشود از او

نوميد نتوان بود از او باشد که دلداری کند


گفتم گره نگشوده‌ام زان طره تا من بوده‌ام

گفتا منش فرموده‌ام تا با تو طراری کند


پشمينه‌پوش (تنگ‌خو) تندخو از عشق نشنيده است بو

از مستيش رمزی بگو تا ترک هشياری کند


چون (با) من گدای بی‌نشان مشکل بود ياری چنان

سلطان کجا عيش نهان با رند بازاری کند


زان طره‌ی پرپيچ‌وخم سهل است اگر بينم ستم

از بند و زنجيرش چه غم هر کس که عياری کند


شد لشکر غم بی‌عدد از بخت می‌خواهم مدد

تا فخر دين عبدالصمد باشد که غمخواری کند


با چشم پرنيرنگ او حافظ مکن آهنگ او

کان طره‌ی شبرنگ (چشم مست و شنگ) او بسيار (مکاری) طراری کند



Support this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations

Advertising Inquiries: https://redcircle.com/brands

Privacy & Opt-Out: https://redcircle.com/privacy

More episodes from "رواق / Ravaq"