
0:00
1:05:42
غزل نمره ۴۱۶
مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن
خنک نسيم معنبر شمامهای دلخواه
که در هوای تو برخاست بامداد پگاه
دليل راه شو ای طاير خجستهلقا
که ديده آب شد از شوق خاک آن درگاه
به ياد شخص نزارم که غرق خون دل است
هلال را ز کنار افق کنيد نگاه
منم که بی تو نفس میکشم؟ زهی خجلت
مگر تو عفو کنی ور نه چيست عذر گناه؟
ز دوستان تو آموخت در طريقت مهر
سپيدهدم که صبا چاک زد شعار سياه
به عشق روی تو روزی که از جهان بروم
ز تربتم بدمد سرخگل به جای گياه
مده به خاطر نازک ملالت از من زود
که حافظ تو خود اين لحظه گفت بسم الله
Support this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations
Fler avsnitt från "رواق / Ravaq"



Missa inte ett avsnitt av “رواق / Ravaq” och prenumerera på det i GetPodcast-appen.







