0:00
56:07
غزل نمره ۲۲۲
فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن
از سر کوی تو هر کو به ملالت برود (اعنات)
نرود کارش و آخر به خجالت برود
کاروانی که بود بدرقهاش (لطف) حفظ خدای
به تجمل بنشيند به جلالت برود
سالک از نور هدايت (طلبد) ببرد راه به دوست
که به جایی نرسد گر به ضلالت برود
(چون به جایی برسد گر به ضلالت برود)
ای دليل دل گمگشته خدا را مددی
که غريب ار نبرد ره به دلالت برود
کام خود (گِرویی) آخر عمر از می و معشوق بگير
حيف اوقات که يک سر به بطالت برود
حکم مستوری و مستی همه بر (عاقبت است) خاتمتست
کس ندانست که آخر به چه حالت برود
حافظ از چشمهی حکمت به کف آور جامی
بو که از لوح دلت نقش جهالت برود
Support this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations
Advertising Inquiries: https://redcircle.com/brands
Privacy & Opt-Out: https://redcircle.com/privacy
Mais episódios de "رواق / Ravaq"
Não percas um episódio de “رواق / Ravaq” e subscrevê-lo na aplicação GetPodcast.