0:00
1:07:53
غزل نمره ۲۰۹
فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن
قتل اين خسته به شمشير تو تقدير نبود
ور نه هيچ از دل بیرحم تو تقصير نبود
من ديوانه چو زلف تو رها میکردم
هيچ لايقترم از حلقهی زنجير نبود
يا رب آينهی حسن چه جوهر دارد
که در او آه مرا قوت تاثير نبود
سر ز (حیرت) حسرت به در ميکدهها برکردم
چون شناسای تو در صومعه يک پير نبود
نازنينتر ز قدت در چمن ناز نرست
خوشتر از نقش تو در عالم تصوير نبود
تا مگر همچو صبا باز به کوی تو رسم
حاصلم دوش بجز ناله شبگير نبود
آن کشيدم ز تو ای آتش هجران که چو شمع
جز فنای خودم از دست تو تدبير نبود
آيتی بود (ز) عذاب انده حافظ بی تو
که بر هيچ کسش حاجت تفسير نبود
Support this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations
Advertising Inquiries: https://redcircle.com/brands
Privacy & Opt-Out: https://redcircle.com/privacy
Altri episodi di "رواق / Ravaq"
Non perdere nemmeno un episodio di “رواق / Ravaq”. Iscriviti all'app gratuita GetPodcast.