0:00
1:18:35
غزل نمره ۲۰۳
فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن
سالها دفتر ما در گرو صهبا بود
رونق ميکده از درس و دعای ما بود
دل چو پرگار به هر سو دورانی میکرد
و اندر آن دايره سرگشتهی پابرجا بود
مطرب از درد محبت عملی میپرداخت
که حکيمان جهان را مژه خونپالا بود
میشکفتم ز طرب زان که چو گل بر لب جوی
بر سرم سايهی آن سرو سهیبالا بود
نيکی پير مغان بين که چو ما بدمستان
هر چه کرديم به چشم کرمش زيبا بود
از بتان آن طلب ار حسنشناسی ای دل
کاين کسی گفت که در علم نظر بينا بود
دفتر دانش ما جمله بشوييد به می
که فلک ديدم و در قصد دل دانا بود
پير گلرنگ من اندر حق ازرقپوشان
رخصت خبث نداد ار نه حکايتها بود
قلب اندودهی حافظ بر او خرج نشد
کاين معامل به همه عيب نهان بينا بود
Support this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations
Advertising Inquiries: https://redcircle.com/brands
Privacy & Opt-Out: https://redcircle.com/privacy
Otros episodios de "رواق / Ravaq"
No te pierdas ningún episodio de “رواق / Ravaq”. Síguelo en la aplicación gratuita de GetPodcast.