0:00
1:17:07
غزل نمره ۲۰۱
مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن
شراب بیغش و ساقی خوش، دو دام رهاند
که زيرکان جهان از کمندشان نرهند
من ار چه عاشقم و رند و مست و نامهسياه
هزار شکر که ياران شهر بیگنهاند
جفا نه پيشهی درويشیست و راهروی
بيار باده که اين سالکان نه مرد رهاند
مبين حقير گدايان عشق را کاين قوم
شهان بیکمر و خسروان بیکلهاند
به هوش باش که هنگام باد استغنا
هزار خرمن طاعت به نيم جو (ندهند) ننهند
مکن که کوکبهی دلبری شکسته شود
چو بندگان بگريزند و چاکران بجهند
غلام همت دردیکشان يکرنگم
نه آن گروه که ازرقلباس و دلسيهاند
قدم منه به خرابات جز به شرط ادب
که سالکان (ساکنان) درش محرمان پادشهاند
جناب عشق بلند است همتی حافظ
که عاشقان ره بیهمتان به خود ندهند
Support this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations
Advertising Inquiries: https://redcircle.com/brands
Privacy & Opt-Out: https://redcircle.com/privacy
Otros episodios de "رواق / Ravaq"
No te pierdas ningún episodio de “رواق / Ravaq”. Síguelo en la aplicación gratuita de GetPodcast.