غزل نمره ۲۰۴
فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن
ياد باد آن که نهانت نظری با ما بود
رقم مهر تو بر چهرهی ما پيدا بود
ياد باد آن که چو چشمت به عتابم میکشت
معجز عيسويت در لب شکرخا بود
ياد باد آن که صبوحیزده در مجلس انس
جز من و يار نبوديم و خدا با ما بود
ياد باد آن که رخت شمع طرب میافروخت
وين دل سوخته پروانهی ناپروا بود
ياد باد آن که در آن بزمگه خلق و ادب
آن که او خندهی مستانه زدی صهبا بود
ياد باد آن که چو ياقوت قدح خنده زدی
در ميان من و لعل تو حکايتها بود
ياد باد آن که (مه من) نگارم چو کمر بربستی
در رکابش مه نو پيک جهانپيما بود
ياد باد آن که خراباتنشين بودم و مست
وآنچه در مسجدم امروز کم است آن جا بود
ياد باد آن که به اصلاح شما میشد راست
نظم هر گوهر ناسفته که حافظ را بود
Support this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations
Advertising Inquiries: https://redcircle.com/brands
Privacy & Opt-Out: https://redcircle.com/privacy
Flere episoder fra "رواق / Ravaq"
Gå ikke glip af nogen episoder af “رواق / Ravaq” - abonnér på podcasten med gratisapp GetPodcast.