رواق / Ravaq podcast

سال‌ها دفتر ما در گرو صهبا بود ۲۰۳

0:00
1:18:35
Spol 15 sekunder tilbage
Spol 15 sekunder frem

«««««🍷می‌بها»»»»»

غزل نمره ۲۰۳

فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن


سال‌ها دفتر ما در گرو صهبا بود

رونق ميکده از درس و دعای ما بود


دل چو پرگار به هر سو دورانی می‌کرد

و اندر آن دايره سرگشته‌ی پابرجا بود


مطرب از درد محبت عملی می‌پرداخت

که حکيمان جهان را مژه خون‌پالا بود


می‌شکفتم ز طرب زان که چو گل بر لب جوی

بر سرم سايه‌ی آن سرو سهی‌بالا بود


نيکی پير مغان بين که چو ما بدمستان

هر چه کرديم به چشم کرمش زيبا بود


از بتان آن طلب ار حسن‌شناسی ای دل

کاين کسی گفت که در علم نظر بينا بود


دفتر دانش ما جمله بشوييد به می

که فلک ديدم و در قصد دل دانا بود


پير گلرنگ من اندر حق ازرق‌پوشان

رخصت خبث نداد ار نه حکايت‌ها بود


قلب اندوده‌ی حافظ بر او خرج نشد

کاين معامل به همه عيب نهان بينا بود



Support this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations

Advertising Inquiries: https://redcircle.com/brands

Privacy & Opt-Out: https://redcircle.com/privacy

Flere episoder fra "رواق / Ravaq"