رواق / Ravaq podcast

سرو چمان من چرا میل چمن نمی‌کند ۱۹۲

0:00
1:15:18
15 Sekunden vorwärts
15 Sekunden vorwärts

«««««🍷می‌بهـا»»»»»

غزل نمره ۱۹۲

مفتعلن مفاعلن مفتعلن مفاعلن


سرو چمان من چرا ميل چمن نمی‌کند

همدم گل نمی‌شود ياد سمن نمی‌کند

دی گله‌ای ز طره‌اش کردم و از سر فسوس

گفت که اين سياه کج گوش به من نمی‌کند

تا دل هرزه‌گرد من رفت به چين زلف او

زان سفر دراز خود (یاد) عزم وطن نمی‌کند

پيش کمان ابرويش لابه همی‌کنم ولی

گوش کشيده است از آن گوش به من نمی‌کند

با همه (عطر) عطف دامنت آيدم از صبا عجب

کز گذر تو خاک را مشک ختن نمی‌کند

چون ز نسيم می‌شود زلف بنفشه پرشکن

وه که دلم چه ياد از آن عهدشکن نمی‌کند

دل به اميد روی او همدم جان نمی‌شود

جان به هوای کوی او خدمت تن نمی‌کند

ساقي سيم‌ساق من گر همه دُرد می‌دهد

کيست که تن چو جام می جمله دهن نمی‌کند

دستخوش جفا مکن آب رخم که فيض ابر

بی مدد سرشک من دُرّ عدن نمی‌کند

کشته‌ی غمزه‌ی تو شد حافظ ناشنيده‌پند

تيغ سزاست هر که را (درک) درد سخن نمی‌کند



Support this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations

Advertising Inquiries: https://redcircle.com/brands

Privacy & Opt-Out: https://redcircle.com/privacy

Weitere Episoden von „رواق / Ravaq“