داستان شب podcast

2500.دیدگاه شب (شماره سوم)

0:00
48:59
Rewind 15 seconds
Fast Forward 15 seconds

دوستان شب بخیر


 شماره‌ی دو هزار و پانصدم

۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴


دیدگاهِ شب


«#پادکست_شماره_۳» 


نام داستان: «#من_یک_گربه_سیاه_رنگ_شوم_هستم»

داستان‌نویس: «#هستی_آهنی»

خوانش و اجرا: «#طیبه_رضایی»


موسیقی :«#النی_کارایندرو #لارا_فابین»




من یک گربه‌ی سیاه رنگ شوم هستم. مرزی ناگسستنی بین خودم و اغلب انسان‌ها حس می‌کردم و می‌دانستم اگر ذره‌ای بیشتر به آن‌ها نزدیک گردم مرا از خود طرد خواهند کرد. در تختم جابه‌جا می‌شوم و سرآستین‌های صورتیم را با دست صاف می‌کنم. این بار او را می‌بینم که روی صندلی چرمی مشکی نشسته. نگاهش که می‌کنم مثل همیشه خاموش و آرام است و مرا با حس مشکوکی که شاید از نفرت و بیزاری منشا می‌گیرد نگاه می‌کند. دستم را دراز می‌کنم و دستش را می‌گیرم که سرد و منجمد است؛ مثل یک جسد که سال‌ها از مرگش می‌گذرد. نگاهش بی‌‌فروغ است و شقیقه‌هایش از کم‌خونی به رنگ آبی می‌زند. بارها و بارها به خود یادآوری می‌کنم که زمانی او مرا دوست داشته است...


برای حمایت از ما به لینک حامی‌باش داستان شب مراجعه کنید :👇🏻


hamibash.com/dastaneshab


#داستان_شب

@dastaneshab

Hosted on Acast. See acast.com/privacy for more information.

More episodes from "داستان شب"