ویل دورانت، ماجرای نوشتن کتاب درباره معنی زندگی را اینطور تعریف میکند. روزی مردی شیکپوش به سراغش میآید و به او میگوید که قصد خودکشی دارد. او تلاش میکند تا با راهکارهای مختلف مثل پیدا کردن شغل یا خوردن یک وعده غذای عالی او را از تصمیمش منصرف کند. مرد شیکپوش هم شغل خوبی دارد و هم گرسنه نیست. او از موضوع دیگری رنج میبرد. موضوعی که دستمایهی نوشتن این کتاب قرار میگیرد. ویل دورانت برای اینکه بتواند انگیزهی زندگی کردن را پیدا کند، با آدمها و افراد بسیاری درباره معنی زندگی حرف میزند.
ویل دورانت نشست و نامهای نوشت، نامهای که در طرح پرسشها، فلسفی بود و طنینی شاعرانه داشت. او آن نامه را برای صد نفر فرستاد و از آنها دعوت کرد نه تنها به پرسش بنیادی معنی زندگی (به نحو انتزاعی) جواب بدهند بلکه بگویند خودشان (به طور عینی و خاص) در زندگی چگونه معنی، هدف و رضایتمندی یافتند. به تعبیر دورانت:
سرچشمههای الهام و انرژی شما چیست؟ هدف یا انگیزه نیروبخش زحمت و تلاش شما چیست؟ از کجا تسلّیخاطر و شادمانی مییابید و دستِ آخر، گنجتان در کجا نهفته؟
مهاتما گاندی، جورج برنارد شاو، سینکلر لوئیس، جواهر لعل نهرو و آندره موروئا برخی از افرادی بودند که ویل دورانت به آنها نامه نوشته بود. نتیجهی تمام آن مکاتبات به یکی از زیباترین کتابهایی بدل شد که تابحال نوشته شده است. درباره معنی زندگی، فلسفهی زیبای حیات ما و هدف آن است که با نثری زیبا و عمیق ما را به فکر درباره معنی زندگی وامیدارد
Fler avsnitt från "Radio Valium رادیو والیوم"
Missa inte ett avsnitt av “Radio Valium رادیو والیوم” och prenumerera på det i GetPodcast-appen.