رواق / Ravaq podcast

سحر چون خسرو خاور علم بر کوهساران زد ۱۵۳

0:00
1:12:50
Recuar 15 segundos
Avançar 15 segundos

«««««🍷می‌بهـا»»»»»

غزل نمره ۱۵۳


سحر چون خسرو خاور علم بر کوهساران زد

به دست مرحمت يارم در اميدواران زد

چو پيش صبح روشن شد که حال مهر گردون چيست

برآمد خنده‌ای خوش بر غرور کامگاران زد

نگارم دوش در مجلس به عزم رقص چون برخاست

گره بگشود از گیسو و بر دل‌های ياران زد

من از رنگ صلاح آن دم به خون دل بشستم دست

که چشم باده‌پيمايش صلا بر هوشياران زد

کدام آهن‌دلش آموخت اين آيين عياری

کز اول چون برون آمد ره شب‌زنده‌داران زد

خيال شهسواری پخت و شد ناگه دل مسکين

خداوندا نگه دارش که بر قلب سواران زد

در آب و رنگ رخسارش چه جان داديم و خون خورديم

چو نقشش دست داد اول رقم بر جان‌سپاران زد

منش با خرقه‌ی پشمين کجا اندر کمند آرم

زره‌مویی که مژگانش ره خنجرگزاران زد

نظر بر قرعه‌ی توفيق و يمن دولت شاه است

بده کام دل حافظ که فال بختياران زد

-----------------

شهنشاه مظفرفر شجاع ملک و دين منصور

که جود بی‌دريغش خنده بر ابر بهاران زد

از آن ساعت که جام می به دست او مشرف شد

زمانه ساغر شادی به ياد ميگساران زد

ز شمشير سرافشانش ظفر آن روز بدرخشيد

که چون خورشيد انجم‌سوز تنها بر هزاران زد

دوام عمر و ملک او بخواه از لطف حق ای دل

که چرخ اين سکه‌ی دولت به دور روزگاران زد



Support this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations

Advertising Inquiries: https://redcircle.com/brands

Privacy & Opt-Out: https://redcircle.com/privacy

Mais episódios de "رواق / Ravaq"