کودکانه‌های راوی گنبد کبود podcast

مردم کوچک آرزوهای بزرگ - مارتین لوتر کینگ جونیور

0:00
5:34
Manda indietro di 15 secondi
Manda avanti di 15 secondi
کتاب مارتین لوتر کینگ جونیور (از سری مردم کوچک، آرزوهای بزرگ) نوشته لیزبت کایزر مارتین پسری مذهبی از شهر آتلانتا، در آمریکا، از خانواده‌ای پر از کشیش بود. پدرش کشیش بود، پدربزرگش کشیش بود و عمویش کشیش بود.... شاید روزی خودش هم یک کشیش بزرگ شود. یک روز، دوستش او را به خانه دعوت کرد تا با هم بازی کنند. مارتین خیلی تعجب کرد وقتی از او خواستند تا خانه دوستش را ترک کند چون رنگ پوست او سیاه است. او فهمید چقدر اوضاع وحشتناکی است. اسم این وضع وحشتناک "جداسازی" بود. یعنی مکان‌های عمومی - مثل اتوبوس و رستوران - برای افراد سیاه و سفید قسمت‌های جدا از هم داشتند. مارتین و دوستش را به دو مدرسه متفاوت فرستادند‌. مارتین اعتقاد داشت اگر چیزی نادرست است آدم نباید ساکت بماند و آن را قبول کند. او به خودش قول داد که وقتی بزرگ شد با قدرت‌مندترین سلاح با بی‌عدالتی بجنگد: با کلمه‌ها. مارتین در دانشگاه‌های جورجیا، پنسیلوانیا و ماساچوست درس خواند، و آن‌جا در مورد مهاتما گاندی مطالعه کرد - مردی که زندگی میلیون‌ها هندی را با روش‌های اعتراض آرام بهتر کرد. وقتی درس مارتین تمام شد، او به آلاباما، ایالتی در جنوب کشور آمریکا، رفت و در کلیسایی در شهر مونتگومری کشیش شد. هر یک‌شنبه، از پشت منبر کلیسا، حاضران در مراسم را تشویق می‌کرد تا در مورد موضوع‌‌های مهم نظر دهند. یک روز، زنی به اسم رزا دستگیر شد چون حاضر نشده بود صندلی خود در اتوبوس را به یک فرد سفیدپوست بدهد. مارتین از افراد محله خواست تا وقتی قانون عوض نشده است سوار اتوبوس نشوند. شهروندان زیادی از داستان رزا و کلمات مارتین الهام گرفتند. ناگهان، اتوبوس‌ها تقریبا خالی بودند. اتوبوس‌ها برای مدت یک‌سال خالی ماندند تا وقتی که قانون جداسازی اتوبوس‌های مونتگومری بالاخره تمام شد. این اولین پیروزی بزرگ جنبش حقوق مدنی سیاهپوستان آمریکا بود... اما آخرین نبود. مارتین مردم سراسر آمریکا را تشویق کرد تا برای حقوق خود به بپاخیزند و با اعتراض مسالمت‌آمیز همراهی کنند. خیلی وقت‌ها به آن‌ها حمله شد و مارتین بیست‌ونه بار دستگیر شد. ولی او و همراهانش هیچ‌وقت با خشونت جواب ندادند. مارتین می‌گفت خشونت هیچ وقت نمی‌تواند خشونت را بیرون کند، فقط عشق می‌تواند. مارتین به برگزار کردن یک راهپیمایی اعتراضی در واشنگتن، پایتخت آمریکا، کمک کرد، جایی که سخنرانی مهمش با چند کلمه ساده اما قدرتمند شروع می‌شد: "رویایی دارم". سال بعد، مارتین با دریافت جایزه صلح نوبل به جوان‌ترین برنده این جایزه تبدیل شد. کلمات پر از امید، صلح و عدالت او ملتی را به تغییر قوانین می‌خواند تا قوانین برای همه مردم برابر باشند. و اگر به صدای قلبتان گوش دهید، هنوز می‌توانید صدای مارتین کوچک را بشنوید که از شما می‌خواهد تا رویاهایش را زنده نگه دارید. رویای دنیایی که ما با شخصیتمان قضاوت می‌شویم نه با رنگ پوستمان. مارتین لوتر کینگ جونیور (متولد ۱۳۰۸ - وفات ۱۳۴۶) مارتین لوتر کینگ با اسم "مایکل" در شهر آتلانتا در ایالت جورجیا در کشور آمریکا به دنیا آمد، اما بعد اسم خود را به مارتین تغییر داد. با بزرگ شدن در خانواده‌ی کشیش‌ها، مارتین به زودی یاد گرفت تا خوب را از بد تشخیص دهد. دوران کودکی شاد به او چیزی داد که او بعد‌ها به آن "اراده قوی برای عدالت" می‌گفت، و حس خوش‌بینی که بر دنیای جداسازی‌شده‌ای که در آن به دنیا آمده بود غلبه می‌کرد. وقتی بزرگ شد و به دانشگاه رفت مطالعات مذهب را با درس‌های گاندی ترکیب کرد - گاندی فعال پیشرو به جای خشونت با تظاهرات آرام اعتراض می‌کرد. مارتین این‌ها را یاد گرفت، و فهمید که نوشته‌ها و سخنرانی‌هایش بهترین روش برای تغییر احساس و فکر مردمند. یکی از اولین فرصت‌های او کشیش بودن در کلیسایی در آلاباما بود. در آن‌جا، خطابه‌های پرشور او حس امید جدیدی ایجاد می‌کرد. در همان زمان، او رهبر اولین تظاهرات بدون خشونت آمریکایی آفریقایی‌ها به اسم "تحریم اتوبوس" شد که با رزا پارکس شروع شده بود. این اعتراض ۳۸۲ روز طول کشید، و بعد از این مدت دیوان عالی آمریکا اعلام کرد تمام افراد سفید و سیاه باید در اتوبوس‌ سوار شدن برابر باشند. در مدت ۱۰ سال بعد، مارتین بیشتر از ۹ میلیون کیلومتر سفر کرد و توجه دنیا را به رویای خود جلب کرد که در آن "کودکان به جای رنگ پوست با نوع شخصیتشان قضاوت می‌شوند". رویای مارتین امروز هم الهام‌بخش ما برای مبارزه در راه برابری است. تصاویر کتاب را در یوتیوب ببینید. https://youtu.be/SiIV-ium_Xo

Altri episodi di "کودکانه‌های راوی گنبد کبود"