٢٨- داستان عصبانيت كيكاوس از رستم

در اين قسمت سياوش پسر كيكاوس متولد مى شود و داستان جديد شروع مى شود.

رستم و سهراب جنگ آخر را شروع مى كنند.

دوستان عزيز اين قسمت شروع نبرد رستم و سهراب هست. اگر احساس ميكنيد كه روايت اين داستان مناسب سن فرزندتون نيست، براشون پخش نكنيد.

شب قبل از جنگ، رستم به صورت پنهانى وارد سپاه تورانيان مى شود تا اطلاعات بيشترى در مورد سهراب بدست آورد.

كيكاوس نامه اى براى رستم مى نويسد و در آن براى جنگ با سهراب از او كمك مى خواهد.

سهراب وارد يك قلعه مرزى در دژ سپيد مى شود و با هجير و گردآفريد درگير مى شود. ( بابت تاخير بوجود آمده در پخش اين قسمت عذرخواهى مى كنم.)

رستم براى پيدا كردن رخش وارد شهر سمنگان مى شود و براى اولين بار تهمينه را مى بيند.

در اين قسمت رستم و تعدادى از پهلوانان ايرانى وارد شكارگاه افراسياب مى شوند.

در اين قسمت كيكاوس تصميم ميگيرد كه به آسمان برود.

در اين قسمت رستم دوباره به كمك كيكاوس مى رود.